سلام علیکم عرض ادب و احترام دارم خدمت خادمین گرامی بویژه مدیران محترم گروه. همانطور که در جریان هستید بخشی از نیروی های سازمان به اصطلاح مجاهدین (منافقین)را زنان تشکیل دادند حال چرا سازمان به این نتیجه می رسد که از زنان نیز استفاده کند؟ با توجه به روحیه حساسی که قشر بانوان دارند و همینطور اسیب پذری این قشر قطعا مشکلاتی نیز متوجه انان خواهد کرد. در این جلسه مایلم پاسخی مختصر به دلیل جذب زنان و همچنین به تمام بلاها و شکنجههایی که سازمان مجاهدین خلق به اسم مبارزه و آرمانخواهی بیش از پنجاه سال بر سر زنان سرباز خود آورده است به پردازیم . بلاهای و مصایبی که زنان را به عروسک خیمه شب بازی عده ای برای رسیدن به اهداف سیاسی و نظامی تبدیل کرد. سازمان مجاهدین تا سال ۱۳۴۸ یعنی تا ۴ سال بعدازاینکه توسط بچههای نهضت ملی ایجاد شد اصلاً هیچ نیروی خانمی در آن عضو نبود و یک سیستم کاملاً مردانه داشت. اینها نیروهایی بودند که از نهضت آزادی منشعب شده بودند و در ابتدا اسم خاصی نداشتند و با اسم «بچههای نهضت ملی» شناخته میشدند. بعدها وقتی « #چریکهای_فدایی» که عقاید چپ مارکسیستی داشتند برای خود اسمسازمانی «چریکهای فدایی خلق» را انتخاب کردند، «بچههای نهضت ملی» احساس کردند که از این جریان عقبافتادهاند و در ادامه، آنها نام «سازمان مجاهدین خلق» را برای خودشان انتخاب کردند. در سالهای اولیه تأسیس گروه، همه اعضا اعتقاد داشتند که زن اصلاً نمیتواند در جریان مبارزات باشد. تا اینکه «ساواک» طرحی برای مقابله با اقدامات مجاهدین خلق تهیه کرد. در این طرح به همه املاکیهای شهر دستور داده شد تا هر خانهای به مرد مجرد اجاره میدهند، اطلاعات آن را در اختیار ساواک قرار بدهند. با این شرایط سازمان به این نتیجه رسید که پای خانم ها را نیز به گروه باز کند تا به عنوان پوشش فعالیت کنند. خانمهای آشنا و وابستهٔ اعضای مجاهدین، شروع به جذب زنان و دختران جوان کردند. بعدها کار جذب و عضوگیری بر عهده همین زنانی افتاد که در مراحل مختلف عضو سازمان شدند. بخش زیادی از این زنان جوان که در سن ۱۹/۲۰سالگی قرار داشتند، از خانوادههای مذهبی بودند. چون در آن زمان هنوز ظاهر سازمان مجاهدین، گروهی بود که مقید به احکام اسلامی است. درواقع زنان فقط برای پوششدهی مردان و وانمود به این موضوع که همسر اعضای سازمان هستند، وارد سازمان مجاهدین خلق شدند. این یکی از بخش های اولیه انحراف سازمان محسوب می شود. بله در قدم اول زنان به عنوان پوشش جذب شدند با اینکه همین جذب و بخصوص نحوه جذب انحراف اولیه را رقم زد حال چرا می گوییم انحراف ؟ چون رویه جذب خانمها در سازمان، کمکم موضوعی به اسم « #ازدواجهای_سازمانی» را به وجود آورد. یعنی یک خانم مجبور بود چند وقت با عدهای آقا در یک خانه تیمی بماند و بعد به خاطر رعایت مسائل امنیتی سازمان، به خانه دیگری برود و با تعداد دیگری مرد زندگی کند. اغلب در این رفتوآمدها هم مسائل شرعی رعایت نمیشد. یعنی شرایطی به وجود آمده بود که حفظ اهداف و موجودیت سازمان از احکام اسلامی مهمتر بود. پس در نتیجه این موضوع اولین انحراف دینی سازمان مجاهدین یا همان تغییر ایدئولوژیک آنها بود. در اواخر دهه چهل و اوایل دهه پنجاه، جذب زنان در سازمان شدت گرفته بود. زنان کمکم از حالت پوششی خارجشده بودند و به مسائل چریک شهری و اسلحه در دست گرفتن هم ورود کرده بودند. این مرحلهای بود که زنان کاملاً در تفکر سازمان مجاهدین خلق ذوب شدند و البته مورد سوءاستفاده قرار گرفتند. متاسفانه به مرور زمان فراتر از این مسائل بود به طوری که اواخر باید به مرحله ای می رسیدند که از احساس و عاطفه حتی در میان خانواده خود خداحافظی می کردند! درسالهای اخیر، در مقطعی از اتفاقات سوریه موضوع جهاد نکاح در میان گروه های تکفیری بر سر زبانها افتاد. عین همین اتفاق در دهه چهل و پنجاه در سازمان مجاهدین هم اتفاق افتاد که البته غیرشرعی هم بود. در این بستر فسادهای بزرگی رخ داد و خیلی از زنانی که با وعدههای جهاد و مبارزه به سازمان مجاهدین پیوسته بودند دچار پوچی و افسردگی شدند و تعداد زیادی از آنها هم خودکشی کردند. در مقطع بعد از انقلاب، جریان زنان در سازمان مجاهدین خیلی عجیبوغریب میشود. زنان مسئولیتهای سنگینتری میپذیرند و جریانهای دانشآموزی، دانشجویی، کارگری یا حتی کادرهای مختلف پزشکی برای جذب افرادی از این اقشار به راه میافتد. درواقع در فضای باز سیاسی بعد از انقلاب، اعضای سازمان از خانههای تیمی و زیرزمینی بیرون میآیند و علنی تبلیغ میکنند. در این مقطع خیل عظیمی از جوانان دختر و پسر به آنها میپیوندند. طوری که در اواخر دهه پنجاه سازمان مجاهدین خلق اعلام میکند که ما یک «ملیشیا» یا شاخه نظامی از جوانان دختر و پسر تشکیل شد. تبلیغات روانی سازمان مجاهدین خلق زیاد بود و به همین خاطر جوانان که سرشار از احساسات و هیجانات عدالتطلبی و آرمانخواهی بودند راحت جذب شعارهای سازمان میشدند. تا سال ۱۳۶۰، سازمان مجاهدین در ایران چندین هزار نفر را بهصورت رسمی جذب کرده بود. چندین هزار نفر هم نیروی سمپات داشت. نشریه رسمی مجاهد در تیراژ بالا، میدان تیر، داروخانه، مراکز امداد و بهداشت و ساختمانهای مصادرهای زیادی هم در اختیار داشتند که کارهای تشکیلاتی و ستادیشان را انجام می دادند. درواقع سازمان مجاهدین آنقدر دارایی داشت که بعضی کتابهایش را بهصورت رایگان بین مردم تقسیم میکرد. برخی دانشکدههای دانشگاه تهران مثل دانشکده فنی در مصادره آنها بود وآنج هرروز تجمعهای سیاسی در آن برگزار میشد. حتی در اوایل انقلاب بهقدری قدرت گرفته بودند که برای خودشان اسامی رسمی خیابانها و اماکن مختلف را هم عوض میکردند و مثلاً اسم استادیوم آزادی را گذاشته بودند شهید حنیف نژاد که از بنیانگذاران سازمان بود. در واقع معنی سمپات همان هواداران و وابستگان فکری جریان و گروهی است که در سازمان منافقین تعریف شما کاملا درست به نظر می اید درواقع جوری به جامعه القا میکردند که آنها متولیان اصلی انقلاب در کشور هستند و تمام تاریخ قبلی خود را هم تحریف میکردند. اکثر جاهایی که اعضای سازمان میتوانستند عضوگیری کنند دانشگاهها و مراکز علمی بودند. نحوه تبلیغاتشان به این صورت بود که آرم سازمان مجاهدین را در بنرهای بزرگ چاپ و در مکانهای پرتردد نصب میکردند، بلندگو دست میگرفتند از فعالیتهایشان، از شهدایشان و... میگفتند. سازمان مجاهدین برای اکثر اقشار تاثیرگذارمردم برنامه داشت و برایشان شعار طراحی کرده بود. نوع تبلیغاتشان طوری بود که همه اقشار همه آمال و آرزوهایشان را در عضویت یا موفقیت سازمان مجاهدین خلق ببینند. بخشی از نشریه رسمی آنها یعنی «نشریه مجاهد» همیشه به موضوع زنان اختصاص داشت. مسائل زنان، حقوق زن در جامعه، مسائلی مثل نسل سازی، مادری کردن، نقش و جایگاه زن در دموکراسی، موضوعات اجتماعی و سیاسی و... از مباحث ثابت و مفصل نشریه مجاهد بود. به دلیل طولانی شدن جلسه از همه همرزمان و همسنگران گرامی پوزش می طلبم ان شاالله به شرط حیات در جلسه اینده همین موضوع را ادامه خواهیم داد. التماس دعا دارم از یکایک شما بزرگواران
- ۹۹/۰۵/۰۵