مذاکره با استکبار اقدامی جاهلانه است
شنبه, ۲۳ شهریور ۱۴۰۴، ۰۹:۱۱ ب.ظ
مفهوم “استکبار” و “خوی قلدری” در تار و پود روابط بینالملل، و حتی در سطوح خردتر اجتماعی، حضوری دیرینه و مخرب دارد. استکبار، به معنای عام، حالتی از برتریجویی، خودبزرگبینی و سلطهطلبی است که در آن فرد یا گروهی، خود را برتر از دیگران دانسته و بر این اساس، رفتاری تحکمآمیز، ناعادلانه و تجاوزگرانه را در پیش میگیرد. این خوی، ریشه در غرور کاذب، احساس امنیت واهی و نادیده گرفتن کرامت انسانی دارد.
در پهنه روابط بینالملل، “استکبار” اغلب به قدرتهای بزرگ و هژمونیک اطلاق میشود که با اتکا به توانمندیهای نظامی، اقتصادی، سیاسی و.. خود، به دنبال تحمیل اراده، منافع و ارزشهای خویش بر دیگر ملتها و دولتها هستند. این قدرتها، در پوشش ادعاهای انساندوستانه، دموکراسی یا مبارزه با تروریسم، در واقع به دنبال گسترش سلطه، کنترل منابع و تضعیف مخالفان خود هستند. “خوی قلدری” در این زمینه، به معنای تمایل به استفاده از زور، ارعاب، تحریمهای یکجانبه، و نادیده گرفتن قوانین و هنجارهای بینالمللی برای رسیدن به اهداف سلطهجویانه است. استکبار، خود را نه به عنوان یک بازیگر برابر در صحنه بینالمللی، بلکه به عنوان ناظم و داور جهان تلقی میکند و انتظار دارد دیگران صرفاً تابع اراده او باشند. این رویکرد، اساساً در تقابل با مفهوم حاکمیت ملی، احترام متقابل و روابط برآمده از حقوق برابر است.
مذاکره، به عنوان ابزاری برای حل و فصل اختلافات و رسیدن به توافق، در ذات خود امری مثبت و سازنده است. اما زمانی که پای مذاکره با “استکبار” به میان میآید، و منظور از استکبار، همان “خوی قلدری” است، این فرایند میتواند به مراتب پیچیدهتر و خطرناکتر از یک گفتگوی متعارف باشد. در این شرایط، مذاکره میتواند به “جهالت” بدل شود، چرا که مبنای آن، شناخت نادرست از ماهیت طرف مقابل و انتظارات غیرواقعبینانه از نتایج آن است.
انسان جاهل شناختی از خلق و خوی
استکبار ندارد، و نمی داند تفکر انها برآمده از خوی قلدری است. یعنی به ندرت به اصول اخلاقی، تعهدات بینالمللی، یا حتی توافقات خود پایبند است، مگر آنکه اجرای آن منافع مستقیم و فوریاش را تأمین کند.
مذاکره با استکبار، به معنای تن دادن به توافقی است که طرف مقابل، تعهد اخلاقی و عملی به اجرای آن ندارد و صرفاً منتظر فرصتی برای نقض آن خواهد بود. این، در حقیقت، تلاشی بیهوده برای پایبند کردن کسی است که اساساً ارزشی برای تعهد قائل نیست.
استکبار، به طور غریزی، ظرفیت و توانایی درک و احترام به قدرت را دارد، اما قادر به درک و احترام واقعی به ضعف نیست. هرگونه نرمش، انعطافپذیری بیش از حد، یا نشانهای از انفعال از سوی طرف مقابل، توسط استکبار به عنوان نشانهای از ضعف تلقی شده و مورد سوءاستفاده قرار میگیرد. آنها هر امتیاز کوچکی را نشانه ناتوانی طرف مقابل دانسته و سعی میکنند از آن برای پیشبرد اهداف سلطهجویانه خود بهره ببرند. در واقع، هرچه طرف مقابل در مذاکره فروتنتر و مشتاقتر به توافق باشد، استکبار در موضع قدرتتری قرار میگیرد و خواستههای خود را جسورانهتر مطرح میکند. این وضعیت، مذاکره را از یک فرایند مبتنی بر احترام متقابل به یک میدان مبارزه برای کشف نقاط ضعف و بهرهبرداری از آنها تبدیل میکند. در چنین شرایطی، مذاکره نه تنها به راهحل نمیانجامد، بلکه به تضعیف بیشتر طرف ضعیفتر منجر میشود.
اگر واقع بینانه به این موضوع نگاه کنیم می بینیم در هر مقطعی که استکبار جهانی با نام مذاکره پیش آمد؛ در صدد آتش افروزی و ایجاد فتنهای تازه بوده است.
اشتیاق به مذاکره با ایران و فریب برخی از مسئولان خوش باور آسیب های بیشماری را متوجه کشور کرده است.
که آخرین آنها حمله بزدلانه آمریکا و متحدانش در حین مذاکرات بود که منجر به شهادت فرماندهان و قوای نظامی، دانشمندان هستهای و مردم بیگناه شد.
و روز گذشته نیز پیشنهاد مذاکره از طرف این اراذل با شهادت چندین نفر از اعضای بیگناه حماس در مقاومت اسلامی فلسطین همراه بود.
و این است خلق و خوی استکبار جهانی که حاضرند تمام دنیا و ارزشهای انسانی را فدای منافع خود کنند.
جلیل آقامحمدی
- ۰۴/۰۶/۲۳