کنفرانس --جریانهای فکری- قسمت سوم -گروه شهید هادی
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَةِ أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ
أشْهَدُ أنَّ عَلِیًّا وَلِیُّاللهِ
أشْهَدُ أنَّ عَلِیًّا حُجَّةُاللهِ
أشْهَدُ أنَّ مَوْلانَا أمیرَالْمؤْمِنِینَ عَلِیًّا وَلِیُّاللهِ
عید سعید غدیر خم؛ عید اکمال دین ۱۲۴هزار پیامبر الهی و عید الله الاکبر بر همه خادمین گرامی در گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی مبارک باد
در جلسات گذشته چگونگی تشکیل گروهی یا فرقه ای به نام منافقین را خدمت سروران گرامی هرچند ضعیف و دست و پاشکسته بیان نمودیم .
تا بدین جا پیش رفتیم که سازمان مجاهدین خلق (منافقین) بنابه دلایلی مجبور شد که از زنان نیز استفاده کنند
در اوایل به خاطر پوشش و فرار از شناسایی زنان را وارد کار نمودند به همین دلیل شاید اولین انحراف به صورت عمده اغاز گردید زیرا دختران و زنان جوان مجبور بودند روزها در کنار مردان جوان و نامحرم به طور نمایشی مشغول زندگی باشند
اما بعد از مدتی به خاطر اهداف شیطانی سران سازمان که هیچ ارزشی برای نیروهای خود قائل نبودند مقرر شد زنان را نیز وارد نبرد مسلحانه کنند
سران سازمان غیر از اموزش های نظامی در بخش فکری نیز به طور وسیع کار می کردند نیروها را چنان از نظر فکری و ارادی تحت یوغ می گرفتند که با یک دستور سازمانی زن و شوهر را از یکدیگر جدا می کردند. این گونه القاء شده بود که یک مجاهد نباید هیچ نوع دلبستگی به خانواده حتی پدر و مادر نداشته باشد
یعنی بایستی احساس و عاطفه را در وجود خود سرکوب کنند و تنها به سازمان و دستورات مافوق بیاندیشند!
ایا کسی که عاطفه و احساس ندارد می تواند ادعای مسلمانی کند؟
اکثر قریب به اتفاق مسلط به نهج البلاغه بودند اما قابل درک نیست مربیان عقیدتی نهج البلاغه را چگونه تفسیر می کردند که کسی حاضر به انتقاد نمی شد!
اسلام ناب احسان به والدین را مکررا سفارش می کند اما این قبیل افراد برعکس اسلام از عوامل خود می خواهد که عاطفه را در درون خود سر ببرد.
به همین دلیل است که بدترین فجایع تاریخی را منافقین رقم زدند
که ان شاالله به جنایات انها نیز خواهیم پرداخت
به همین دلیل لقب منافق به انان داده شد.زیرا به دو رویی و نفاق شهره بوده و هستند .
اما.....
در ابتدای انقلاب اوضاع سیاسی کمی آشفته بود و آنهایی هم که متوجه ماهیت سازمان شده بودند و میدانستند که سازمان مجاهدین خلق در زیربنا کمونیست است و در روبنا هم التقاط فکری دارد آنقدر درگیر سامان بخشیدن به اوضاع اوایل انقلاب بودند که وقت نگذاشتند این موضوع را برای مردم و جامعه توضیح بدهند.
سازمان هم از این فضا استفاده کرد و فضای تبلیغاتی را به نفع خودش در دست گرفت. سازمان مجاهدین سال ۱۳۴۴ اعلام موجودیت کرد و سال ۱۳۵۲ تقریباً تمام نیروهای آن در زندان بودند، پس درواقع اصلاً در جامعه حضور نداشتند که بخواهند از عناصر انقلاب ۵۷ باشند. در سالهای بعد از انقلاب عموم کارهای آنها مثل مبارزات مسلحانه، هم مورد تأیید رهبر انقلاب نبود و حتی به مردم هم ضرر و زیان میرساندند.
این اوضاع تا تیرماه سال ۱۳۶۰ و عزل بنیصدر ادامه داشت. بعدازآن با بیانیهای که سازمان منتشر و اعلام کرد که قصد مبارزه مسلحانه دارد، دیگر نتوانست همین ظاهر موجه را هم حفظ کند. کمکم منتخبین آنها از طرف مردم پسزده شدند و بعد هم طبق آنچه از تاریخ میدانیم سازمان وارد فاز کشتار و ترور بیش از ۱۲ هزار از مردم عادی شد.
مسئول بخش زیادی از این ترورها خانمهای عضو سازمان بودند، چون کمتر قابلشناسایی بودند و میتوانستند بهعنوان نیروی پوششی عمل کنند و البته برخلاف شعارهایشان حتی به زنان و بچههای کم سن و سال هم رحم نمیکردند.
البته بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به خاطر اینکه حضرت امام ره و یاران با وفایش اجازه ورود به این عناصر در بخش های تصمیم گیری نداده بودند به طور غیر مستقیم شیطنت می کردند
اما نیاز بود که در پست های کلیدی عواملی برای روزهای حساس داشته باشند و همین امر باعث می شد با احتیاط قدم بردارند.
اما با ورود بنی صدر و حمایت اشکار این عنصر خائن از منافقین به طور اشکار نیروهای انقلابی را ترور می کردند و تاجایی که در یک سخنرانی بنی صدر خائن به منافقین دستور داد تا پاسداران کمیته انقلاب اسلامی را کتک زده و از ارتفاع چند متری به پایین پرتاب کردند !
با اجازه برمی گردیم به بحث اصلی ...
بعد از شروع جنگ هم در یک اقدام بسیار عجیب اعضای سازمان به عراق میروند. بعد فراخوانی منتشر میکنند که طی آن چندین هزار نفر از زنان و مردانی که فریب سازمان را خورده بودند خودشان را به عراق رساندند. اینجا دوباره شروع فاز جدیدی از حیات سازمان مجاهدین خلق یا همان منافقین است.
اعضای سازمان در عراق در پادگانی دورهم جمع میشوند که نام آن «اشرف بود . در این ایام سازمان هنوز هم شعارهای زنانهاش را دارد. #اشرف ربیعی نام همسر اول مسعود رجوی است که در خانه تیمی منطقه پاسداران تهران که در اختیار موسی خیابانی بود توسط نیروهای کمیته انقلاب کشته میشود. مقرها و پایگاههای کوچک دیگر هم به اسم زنان کشتهشده سازمان نامگذاری میشد.
فیلم سینمایی ماجرای نیمروز را لطفا با دقت بیشتری ملاحضه فرمایید
علت این نامگذاریها اینطور بیان میشد که زنان در طول تاریخ توسط مردان مورد ظلم و ستم قرارگرفتهاند و زنان هیچوقت در هیچ نظام و دستگاهی بهحق واقعیشان نرسیدهاند. پس سازمان زنان را در رأس نشاند و مردان را زیردست کرد. در آن زمان یکباره تمام فرماندهان سازمان مجاهدین خلق از بین زنان انتخاب شدند. درواقع اینیک استراتژی بقا بود و سازمان در این زمان هم داشت از زنان سوءاستفاده میکرد .
ان شاالله سعی می کنیم در جلسه اینده این بخش را ببندیم و به بخش های دیگر بپرداریم
از سروران گرامی التماس دعا دارم.شکل گیری منافقین قسمت سوم --جلیل اقا محمدی --گروه شهید ابراهیم هادی -- سرخس
- ۹۹/۰۵/۱۸